به گزارش خبرگزاری مهر، نخستین کلاس آموزشی روز آخر اردوی دوم از هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی در شهر قم، کلاس «درنگی بر سیر شعر عرفانی» با حضور قربان ولیئی بود.
قربان ولیئی در این نشست با بیان اینکه امروزه یکی از مظلومترین مفاهیم، مفهوم عرفان است، اظهار کرد: بعد از ظهور نیما شعر معنوی در کل و شعر عرفانی به طور خاص تقریباً شنیده و گفته نشد و اینکه چه عواملی باعث شد موضوع بحث ما نیست و هدف از بحث امروز درنگی در شعر عرفانی است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه راههای مختلفی برای تعریف یک پدیده وجود دارد، تصریح کرد: یک راه این است که عناوینی که در زبانهای مختلف به این موضوع محتوا داده را بررسی کنیم و مخرج مشترکی بگیریم و بر اساس آن به تعریفی برسیم به این راه، راه استقرایی میگویند.
وی ادامه داد: راه دیگر راه قیاسی برای تعریف عرفان است؛ به این معنا که راههای شناخت چندگونۀ آدمی در مقایسه با خودش و جهان مورد بررسی قرار گیرد و ازطریق این به تعریف واحدی برسیم.
ولیئی درخصوص تعریف عرفان خاطرنشان کرد: وقتی میتوانیم چیزی را بشناسیم که آن چیز شویم. به تعبیر دیگر شناخت مساوی است با اصل یگانه شدن نگرنده و نگریسته. طبق این تعریف راه فیلسوف و عارف مشخص میشود. سالک عرفان وجود را از طریق یگانه شدن با او در مییابد، اما فیلسوف با استفاده از استدلالهای عقلی به آن میرسد. تمام علوم فلسفی منجر به شناخت میشود و در عرفان منجر به شهود و یگانگی میشود.
این شاعر و استاد ادبیات بیان کرد: عرفان بینش واقعیت وحدانی و باطنی هستی است که در آغاز به نحوی مجمل و بسیط وجود دارد و طی فرآیندی به نام سیر و سلوک تفصیل مییابد.
وی افزود: علامه طباطبایی معتقد است آدم دچار جهل نسبت به خدا نمیشود و همه خدا را میشناسند، بلکه دچار غفلت میشوند. همه این را میدانند ولی غفلت میکنند. برای رفع این غفلت باید به خود توجه کرد. به عبارت دیگر «خودت از یادت رفتی که خدا را در یاد نداری».
ولیئی خاطرنشان کرد: عارف کسی است که بیننده واقعیت وحدانی است و کسی که حال دیدن واقعیت هستی به او دست میدهد، تجربه عرفانی پیدا کرده است. در فرهنگ عرفانی خودمان به این مکاشفه میگویند. اهل تحقیق در عرفان، عارف را کسی میدانند که حداقل یکبار تجربه عرفانی را کسب کرده باشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه عارف در تجربه عرفانی متوجه میشود که همه چیز خداست، گفت: تجربۀ بیشتر و بیشترِ شاعران عرفانی ریشه در تجربه عرفانی دارد. از این عمیقتر تجربه عرفانی انفسی است. یعنی چیزی که خدا را در آدمی شهود میکند، در درون خود آدمی دیده میشود که به دسته اول عارف آفاقی و به دسته دوم عارف انفسی میگویند. در شکل شدیدتر این عرفان، خویشتن از بین میرود و همه چیز وجود نامحدود خدا میشود.
ولیئی در تعریف شعر عرفانی گفت: این شعر، شعری است که راوی تجربه عرفانیِ شعر، خود شاعر است وگرنه آن شعر میشود شعر درباره عرفان. از این منظر شعر عرفانی شعری است که شاعرش که یکی از دو نوع تجربه عرفانی را که خودش داشته روایت کند. این شعر، شعر عرفانی به معنی خاص است و از آنجایی که شعر عرفانی به بیان خود میپردازد میتوان آن را زیر مجموعه شعر غنایی دانست.
این شاعر تصریح کرد: شعر عرفانی به معنای عام، تجربههای عرفانی دیگر را هم بیان میکند مثل صور برزخی و… ولی اصل توحید است و شعر عرفانی خاص، شعری است که نمایانگر وحدانیت خداوند است.
وی افزود: در عالم عرفان کشف دو نوع است: صوری و معنوی. کشف صوری ابعاد جسمی دارد مثل خوابهای خوش و رویاهای شیرنی که از نظر عرفا ارزشی ندارد. اما کشف معنوی بالاتر و مجرد از صورت است. در کشف معنوی آگاهی معطوف به خود آگاهی است نه به چیزی دیگر. به همین دلیل کشف معنوی ممکن است منجر به مرگ شود.
ولیئی بیان کرد: شعر سازماندهی زبان است برای انتقال عاطفه. در واقع غایت شعر انتقال عاطفه است. اگر کلامی عاطفه ما را برنیانگیزد نمیتوان آن را شعر دانست. مهمترین حس در شعر عرفانی حیرت است که کم شمارترین حس هم در شعر به حساب میآید. بیشتر شعرا از عاطفه جز عشق چیزی نمیدانند، در حالی که روانشناسان حدود ۹۰ حس در ما احصا کردهاند، اما فقط عشق است که در شعر امروز تکرار میشود.
این منتقد ادبی عنوان کرد: در شعر عرفانی، احساس خیلی مهم است، چون آدمی در مواجهه با وجود جز اینکه متحیر باشد حسی دیگر نخواهد داشت، به همین دلیل مهمترین حس در این شعر حیرت است. چنانکه دعای پیامبر این است که: «ربِّ زدنی تحیُرا فیک.» به جز حیرت حس پذیرش و عشق نیز از دیگر حسهای مهم در شعر عرفانی هستند که در اشعار مختلف شاعران عرفانی در طول تاریخ ادبیات دیده میشوند.
وی ادامه داد: شعر عرفانی در فرم و زبان شاخصههایی دارد که میتوان برای آشنایی با آن به آثار دکتر شفیعی کدکنی مراجعه کرد. برای مثال در شعر عرفانی با حیران شدن زبان شعر مواجهیم. به طوری که هر چه شاعر نزدیک به لحظه عرفان شود، قواعد زبانی رعایت نمیشود. موسیقی شدید نیز از دیگر شاخصههای زبان شعر عرفانی است چرا که در موسیقی معنا و مفهوم از بین میرود و وقتی زبان نمیتواند بار شعر عرفان را به دوش بکشد شاعر عارف برای موسیقی شدن شعرش تلاش میکند.
نظر شما